چرا در سال ۲۰۰۸ میلادی، رکود اتفاق افتاد؟
در ۱۱ سالۀ منتهی به سال ۲۰۰۷، صنعتی در آمریکا پیشرو بود که اصطلاحاً به آن "Real Estate" یا صنعت املاک و مستغلات گفته میشود. در آن زمان اگر فرد متقاضی خرید خانه، ثابت میکرد که توان بازپرداخت اقساط را دارد، به بانک مراجعه میکرد. بانک به میزان %۱۱۰ مبلغ مورد نیاز متقاضی را تأمینمالی میکرد. در واقع اگر فردی قصد خرید خانۀ ۴۰۰ هزار دلاری داشت، بانک نه تنها ۴۰۰ هزار دلار را در اختیار فرد متقاضی قرار میداد بلکه ۴۰ هزار دلار نیز برای طراحی داخلی خانه و مواردی از این دست به خریدار خانه واگذار میکرد.
از آنجایی که در آمریکا افراد میتوانستند با فیش حقوقی خود ثابت کنند که توان بازپرداخت اقساط را دارند و تحت چنین شرایطی بانک تا حدود %۱۱۰ مبلغ مورد نیاز برای خرید خانه افراد متقاضی را تأمینمالی میکرد، پس پتانسیل خرید خانه افزایش پیدا میکرد و به این ترتیب قیمت خانه نیز به آرامی افزایش مییافت. مردم با مشاهدۀ این روند رو به رشد، هم برای رفع نیاز و هم برای سرمایهگذاری درصدد خرید خانه بر میآمدند و به این ترتیب وام بیشتر برای خرید خانه بیشتر تقاضا میشد. در این شرایط بانک دیگر منابعی برای بیشتر وام دادن در اختیار نداشت و برای اینکه بتواند تقاضای مردم را پوشش دهد بر روی اقساط دریافتنی خانهها، اوراق رهنی منتشر میکرد. بنابراین، با انتشار اوراق جدید، پول ایجاد شد و با وام دادن آن به مردم، به تقاضای مردم برای خرید خانه پاسخ داده شد. این عمل ادامه پیدا کرد و لایه لایه بر انتشار اوراق رهنی افزوده شد تا زمانی که عرضه و تقاضا با هم برابر شدند و تقاضا برای خرید خانه تمام شد. در این شرایط افرادی که به قصد سرمایهگذاری، خانه خریداری کرده بودند و منتظر بودند تا با افزایش قیمت خانهها، آن را به فروش رسانند و کسب سود کنند با عدم تقاضا در بازار مسکن مواجه شدند. این افراد توان پرداخت اقساط خود را نداشتند و از طرفی متقاضی خرید مسکن نیز وجود نداشت تا با فروش خانه، بدهی خود را با بانک تسویه کنند. به این ترتیب به علت بدهی که این افراد به بانک داشتند و توان پرداخت نداشتند، بانک خانه را تصاحب میکرد. اما تصاحب این خانهها کافی نبود، لازم بود که این خانهها به فروش برسد تا بانک بتواند با پول حاصل از آن، سود خریداران اوراق را پرداخت نماید، اما متأسفانه خریداری وجود نداشت. به این ترتیب، موعد پرداخت کوپنهای سود فرا میرسید و اوراق رهنی، پی در پی سررسید میشدند اما بانک پولی در اختیار نداشت تا در اختیار خریداران اوراق رهنی قرار دهد. بنابراین، این بانک اعلام ورشکستگی کرد.
این بحران چگونه جهانی شد؟
بانک «ج»، «ب» و «چ»، به عنوان مثال %۳۰ از کل اوراق منتشر شده توسط بانک «الف» که ورشکست شده بود را خریداری کرده بودند، حال با ورشکستگی بانک «الف»، مردم احساس خطر کردن و به بانکهای مذکور مراجعه کردند تا سرمایۀ خود را از بانک بردارند. از آنجایی که سپردههای بانک داینامیک است و هر روز عدهای پول خود را در بانک سپردهگذاری و عدهای نیز برداشت میکنند، بنابراین، در صورتی که همه مردم با هم درخواست سرمایه خود را داشته باشند، بانکها توان بازپرداخت ندارد و دچار مشکل میشوند. حال بانکهای ج، ب و چ که خود نیز سهامدار شرکتهای ساختمانی کشوهای دیگر هستند دچار مشکل شدند و به این ترتیب شرکتهای ساختمانی مذکور نیز سقوط کردند. به این ترتیب اوراق رهنی، باعث رکود بخش بزرگی از اقتصاد دنیا شد و بحران شکل گرفت.